شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 524

1. هرکه باشد بندهٔ او درجهان سلطان شود

2. خوش بود جانی که مقبول چنان جانان شود

3. روی او در دیدهٔ ما آفتاب روشن است

4. این چنین نوری کجا از چشم ما پنهان شود

5. هرچه آید در نظر نقش خیال او بود

6. لاجرم در حسن خوبان عقل ما حیران شود

7. ما ز دریائیم و با ما هر که بنشیند دمی

8. گر چه باشد قطره ای در بحر ما عمان شود

9. مشکل حل است و حل مشکلات عالمست

10. حل این مشکل تو را در مجلس رندان شود

11. گنج معنی هر که می خواهد بیاید همچو ما

12. عارفانه ساکن کنج دل ویران شود

13. نعمت الله حاصل عمر حیاتست ای عزیز

14. خوش بود گر حاصل عمر عزیزت آن شود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* درد ما را نیست درمان الغیاث
* هجر ما را نیست پایان الغیاث
شعر کامل
حافظ
* بامداد آن لعبت خوش لب ز بهر بوی خوش
* چون گلاب پارسی بر زلف مشک‌آگین زند
شعر کامل
امیر معزی
* سنگ اگر در مرگ عاشق خون نمی گرید، چرا
* بیستون از لاله نخل ماتم فرهاد بست؟
شعر کامل
صائب تبریزی