شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 579

1. خوشست این دیدهٔ روشن که غیر او نمی بیند

2. اگر بیند کسی غیرش بگو نیکو نمی بیند

3. اگر چه دیدهٔ احول یکی را دو نماید رو

4. بحمدالله که چشم من یکی را دو نمی بیند

5. به چشم او توان دیدن جمال بی مثال او

6. به غیر روی ننماید کسی را رو نمی بیند

7. مراد مردم از دیده نظر کردن به روی اوست

8. و گر نه دیده ای نبود که روی او نمی بیند

9. به چشم ما نگاهی کن که نور چشم ما بینی

10. که چشم ما به غیر او کهن یا نو نمی بیند

11. نبیند چشم نابینا جمال ماه تابان را

12. اگر صد سال می گویم نداند چو نمی بیند

13. مگر سررشته گم کردی که این رشته دو تو دیدی

14. ببین در دیدهٔ سید که جز یک تو نمی بیند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است
* چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد
شعر کامل
حافظ
* بیاض روی تو را نیست نقش درخور از آنک
* سوادی از خط مشکین بر ارغوان داری
شعر کامل
حافظ
* گفت اگر بر آستانم آب خواهی زد ز اشک
* هم به مژگانت بروب آن خاک در گفتم بچشم
شعر کامل
کمال خجندی