شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 908

1. درد از تو خوش است و هم دوا نیز

2. رنجم بخشی و هم شفا نیز

3. داری نظری به حال هر کس

4. می کن نظری به حال ما نیز

5. بیگانه نگشت از تو محرم

6. ما خویش توئیم و آشنا نیز

7. گر کشته شوم به تیغ عشقت

8. خونم به حل است و خونبها نیز

9. ای جام جهان نمای باقی

10. ایمن ز فنائی و بقا نیز

11. ما از تو به غیر تو نخواهیم

12. بی تو چه کنیم در سرا نیز

13. تنها نه منم محب سید

14. والله که حضرت خدا نیز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خویش من آنست که از عشق زاد
* خوشتر از این خویش و تباریم نیست
شعر کامل
مولوی
* غالباً تلخی جان کندن من خواست طبیب
* که به جز صبر نفرمود مداوای دگر
شعر کامل
هلالی جغتایی
* سوسنی با صد زبان گر حال من با او بگفت
* تو چو نرگس بی‌زبان از چشم اسراری بگو
شعر کامل
مولوی