شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 937

1. بحر در جوش است و جانم درخروش

2. عقل می گوید که راز خود بپوش

3. عاقلی می خورد و عقل از دست رفت

4. اوفتاده بی خود و بی عقل و هوش

5. تا ننوشی می ندانی ذوق می

6. ذوق می ، می بایدت می را بنوش

7. خم می در جوش و ساقی در حضور

8. در سرای ما و ما در جست و جوش

9. ساقی ما خرقه می شویدبه می

10. آفرین بر دست او و شستشوش

11. در خرابات مغان مست و خراب

12. می کشندم چون سبو رندان به دوش

13. سید مستان چو می گوید سخن

14. عاشقانه گوش کن یک دم خموش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حذر کنید ز باران دیده سعدی
* که قطره سیل شود چون به یک دگر پیوست
شعر کامل
سعدی
* زدوده تیغها اندر کف ایشان چو نیلوفر
* شده نیلوفر از خون بداندیشان چو آذ‌ریون
شعر کامل
امیر معزی
* عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود
* نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود
شعر کامل
شیخ بهایی