شاه نعمت‌الله ولی_دیوانمثنوی ها (فهرست)

شمارهٔ 54

1. سخن عارفان به جان بشنو

2. این چنین گفتم آن چنان بشنو

3. بگذر از کثرت وز وحدت هم

4. بیش و کم را چه می کنی فافهم

5. گر تو فانی شوی بقا یابی

6. خود ازین بی خودی خدا یابی

7. در سراپردهٔ حدوث و قدم

8. خوش بود گر نهی قدم به قدم

9. حال عالم به ذوق اگر دانی

10. آفتاب است و سایه می خوانی

11. سایه و آفتاب بر من و تو

12. خط موهوم می نماید دو

13. خط موهوم اگر براندازی

14. خانه از غیر حق بپردازی

15. همه جا آفتاب تابانست

16. نظری کن ببین که این آنست

17. جوهر است و عَرض همه عالم

18. به وجودند این و آن فافهم

19. زر یکی صورتش هزار نمود

20. سکهٔ سرخ بی شمار نمود

21. ذات او از صفات مستغنی است

22. وز همه کاینات مستغنی است

23. اثر این و آن مجوی آنجا

24. نام چبود نشان مجوی آنجا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از نگاهی می دهد جان چشم او عشاق را
* نرگس بیمار اینجا کار عیسی می کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* شکرانه‌ای که شاه نکویان شدی به حسن
* می‌باید التفات به حال گدا کنی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* مرا پیری اگر چون مرده در کافور خواباند
* زکار عشق کی دست و دل من سرد می سازد؟
شعر کامل
صائب تبریزی