شیخ بهایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 22

1. تازه گردید از نسیم صبحگاهی، جان من

2. شب، مگر بودش گذر بر منزل جانان من

3. بس که شد گل گل تنم از داغهای آتشین

4. می‌کند کار سمندر، بلبل بستان من

5. طفل ابجد خوان عشقم، با وجود آنکه هست

6. صد چو فرهاد و چو مجنون، طفل ابجد خوان من

7. گفتمش: از کاو کاو سینه‌ام، مقصود چیست؟

8. گفت: می‌ترسم که بگذارد در آن پیکان من

9. بس که بردم آبروی خود به سالوسی و زرق

10. ننگ می‌دارند اهل کفر، از ایمان من

11. با خیالت دوش، بزمی داشتم، راحت فزا

12. از برای مصلحت بود اینهمه افغان من

13. رفتم و پیش سگ کویت، سپردم جان و دل

14. ای خوش آن روزی که پیشت، جان سپارد جان من

15. از دل خود، دارم این محنت، نه از ابنای دهر

16. کاش بودی این دل سرگشته در فرمان من

17. چون بهائی، صدهزاران درد دارم جانگداز

18. صدهزاران، درد دیگر هست سرگردان من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
* یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد؟
شعر کامل
سعدی
* عقل حیران شود از خوشهٔ زرین عنب
* فهم عاجز شود از حقهٔ یاقوت انار
شعر کامل
سعدی
* زبان گندمین نان مرا پخته است در عالم
* چرا چون خوشه گردن کج به پیش این و آن دارم
شعر کامل
صائب تبریزی