وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 117

1. خواهم آن عشق که هستی ز سرما ببرد

2. بیخودی آید و ننگ خودی از ما ببرد

3. خانه آتش زدگانیم ستم گو میتاز

4. آنچه اندوخته باشیم به یغما ببرد

5. شاخ خشکیم به ما سردی عالم چه کند

6. پیش ما برگ و بری نیست که سرما ببرد

7. دوزخ جور برافروز که من تاقویم

8. نشنیدم که مرا اخگری از جا ببرد

9. جرعهٔ پیر خرابات بران رند حرام

10. که به پیش دگری دست تمنا ببرد

11. وحشی از رهزن ایام چه اندیشه کنی

12. ما چه داریم که از ما ببرد یانبرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با تهیدستی قناعت کن که نی
* بینوا گردد چوپر شکر شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* عشق است غمگسار دل دردمند را
* آتش گره ز کار گشاید سپند را
شعر کامل
صائب تبریزی
* مریض عشق به کوی تو تا غبار نشد
* ز ضعف تن نتوانست کز زمین خیزد
شعر کامل
جامی