وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 121

1. چشم او قصد عقل و دین دارد

2. لشکر فتنه در کمین دارد

3. عالمی را کند مسخر خویش

4. هر که او لشکری چنین دارد

5. مست و خنجر به دست می‌آید

6. آه با عاشقان چه کین دارد

7. هیچکس را به جان مضایقه نیست

8. اگر آن شوخ قصد این دارد

9. ساعد او مباد رنجه شود

10. داغ بر دست نازنین دارد

11. هر کرا هست تحفه‌ای در دست

12. پیش جانان در آستین دارد

13. نیم جانی‌ست تحفهٔ وحشی

14. چه کند بی‌نوا همین دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا به‌سان چهرهٔ خوبان و روی عاشقان
* سرخ باشد ارغوان و زرد باشد شنبلید
شعر کامل
امیر معزی
* به منزل رسید آنک پوینده بود
* رهی یافت آن کس که جوینده بود
شعر کامل
فردوسی
* دوش به خواب دیده‌ام روی ندیدهٔ تو را
* وز مژه آب داده‌ام باغ نچیدهٔ تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی