وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 179

1. عشق گو بی عزتم کن ، عشق و خواری گفته‌اند

2. عاشقی را مایهٔ بی اعتباری گفته‌اند

3. کوه محنت بر دلم نه منتت بر جان من

4. عاشقی را رکن اعظم بردباری گفته‌اند

5. پای تا سر بیم و امیدم که طور عشق را

6. غایت نومیدی و امیدواری گفته‌اند

7. پیش من هست احتراز از چشم و دل از غیر دوست

8. آنچه اهل تقویش پرهیزکاری گفته‌اند

9. راست شد دل با رضای یار و ، رست از هجر و وصل

10. آری آری راستی و رستگاری گفته‌اند

11. من مرید عشق گر ارشاد آن شد حاصلم

12. آن صفت کش نام موت اختیاری گفته‌اند

13. زیستن فرعست وحشی ، اصل پاس دوستیست

14. جان و سر سهلست اول حفظ یاری گفته‌اند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد
* برگیر و دهل می‌زن کان ماه پدید آمد
شعر کامل
مولوی
* غم زمانه به بی حاصلان ندارد کار
* زنند سنگ به نخلی که بارور باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* آن زلف مکن شانه که زنجیر دل ماست
* بر هم مزن آن سلسله را شانه نگه دار
شعر کامل
وحشی بافقی