وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 258

1. به سودای تو مشغولم ز غوغای جهان فارغ

2. ز هجر دائمی ایمن ز وصل جاودان فارغ

3. بلند و پست و هجر و وصل یکسان ساخته بر خود

4. ورای نور و ظلمت از زمین و آسمان فارغ

5. سخن را شسته دفتر بر سر آب فراموشی

6. چو گل از پای تا سر گوش اما از زبان فارغ

7. کمان را زه بریده، تیر را پیکان و پرکنده

8. سپر افکنده خود را کرده از تیر وکمان فارغ

9. عجب مرغی نه جایی در قفس نی از قفس بیرون

10. ز دام و دانه و پروازگاه و آشیان فارغ

11. برون از مردن و از زیستن بس بلعجب جایی

12. که آنجا می‌توان بودن ز ننگ جسم و جان فارغ

13. به شکلی بند و خرسندی به نامی تابه کی وحشی

14. بیا تا در نوردم گردم از نام و نشان فارغ


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر عناب دفع خون کند از روی خاصیت
* کنارم از چه رو گردد ز خون دیده عنابی
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* روی او در حسن چون ما هست، می‌گویم تمام
* قد او در لطف چون سروست، بنمودیم راست
شعر کامل
اوحدی
* ز بس که مهر تو با این و آن یقین دارم
* به دوستی تو با کائنات کین دارم
شعر کامل
محتشم کاشانی