وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 291

1. انجام حسن او شد پایان عشق من هم

2. رفت آن نوای بلبل بی برگ شد چمن هم

3. کرد آنچنان جمالی در کنج خانه ضایع

4. بر عشق من ستم کرد بر حسن خویشتن هم

5. بدمستی غرورش هنگامه گرم نگذاشت

6. افسرده کرد صحبت بر هم زد انجمن هم

7. گو مست جام خوبی غافل مشو که دارد

8. این دست شیشه پر کن سنگ قدح شکن هم

9. جان کندن عبث را بر خود کنیم شیرین

10. یکچند کوه می‌کند بیهوده کوهکن هم

11. وحشی حدیث تلخست بار درخت حرمان

12. گویند تلخ کامان زین تلختر سخن هم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر
* هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست
شعر کامل
حافظ
* این قطرهٔ خون تا یافت از لعل لبش رنگی
* از شادی آن در پوست چون نار نمی‌گنجد
شعر کامل
عراقی
* گر روز حشر پرده ز رویش برافکنند
* ایزد به روی بنده نیارد گناه را
شعر کامل
نظیری نیشابوری