وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3

1. راندی ز نظر، چشم بلا دیدهٔ ما را

2. این چشم کجا بود ز تو، دیدهٔ ما را

3. سنگی نفتد این طرف از گوشهٔ آن بام

4. این بخت نباشد سر شوریدهٔ ما را

5. مردیم به آن چشمهٔ حیوان که رساند

6. شرح عطش سینهٔ تفسیدهٔ ما را

7. فریاد ز بد بازی دوری که برافشاند

8. این عرصهٔ شطرنج فرو چیدهٔ ما را

9. هجران کسی، کرد به یک سیلی غم کور

10. چشم دل از تیغ نترسیدهٔ ما را

11. ما شعلهٔ شوق تو به صد حیله نشاندیم

12. دامن مزن این آتش پوشیدهٔ ما را

13. ناگاه به باغ تو خزانی بفرستند

14. خرسند کن از خود دل رنجیدهٔ ما را

15. با اشک فرو ریخت ستمهای تو وحشی

16. پاشید نمک، جان خراشیدهٔ ما را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
* در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
شعر کامل
حافظ
* بلاهای سیه را جمع کردند
* ازان زلف پریشان آفریدند
شعر کامل
صائب تبریزی
* می رود عمر گرانمایه و ما غافل ازو
* وه که جز محنت و اندوه نشد حاصل ازو
شعر کامل
جامی