وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 314

1. آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم

2. شکرانهٔ هر سجده‌ای سد سجدهٔ دیگر کنم

3. کردم سراپا خویش را چشم از پی طی رهت

4. کز بهر سجده بر درت خود را تمامی سرکنم

5. گوگرد احمر کی کند کار غبار راه تو

6. این کیمیاگر باشدم خاک سیه را زر کنم

7. تو خوش به دولت خواب کن گر پاسبانی بایدت

8. من از دعای نیم شب گردون پر از لشکر کنم

9. خصمت که هست اندر قفس بگذار با آه منش

10. کو را اگریاقوت شد زین شعله خاکستر کنم

11. گر توتیایی افکنی در دیده ام از راه خود

12. از رشک چشم خود نمک در دیدهٔ اخترکنم

13. بر اوج تختت کاندر او سیمرغ شهپر گم کند

14. من پشه و از پشه کم کی عرض بال و پرکنم

15. وحشی چه پیش آرد که آن ایثار راهت را سزد

16. از مخزن فیضت مگر دامن پر از گوهر کنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مجال خواب نمی‌باشدم ز دست خیال
* در سرای نشاید بر آشنایان بست
شعر کامل
سعدی
* فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
* شرمنده ره روی که عمل بر مجاز کرد
شعر کامل
حافظ
* هوای دامن صحراست لیلی را مگر در سر؟
* که دل در سینه می لرزد چو برگ بید مجنون را
شعر کامل
صائب تبریزی