وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 315

1. کاری مکن که رخصت آه سحر دهم

2. وین تند باد را به چراغ تو سردهم

3. آبم ز جوی تیغ تغافل مده ، مباد

4. نخلی شوم که خنجر الماس بردهم

5. سیلی ز دیده خواهدم آمد دل شبی

6. اولیتر آنکه من همه کس را خبر دهم

7. کشتی نوح چیست چو توفان گریه شد

8. هرتخته زان سفینه به موجی دگر دهم

9. لرزد دلم که خانه حسنت کند سیاه

10. گر اندک اختیار به دود جگر دهم

11. افسردگی بس است که باد خزان شود

12. آه ار به بوستان جمال تو سر دهم

13. بیداد کیش من متنبه نمی‌شود

14. وحشی من این ندای عبث چند دردهم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عزیز مصر به رغم برادران غیور
* ز قعر چاه برآمد به اوج ماه رسید
شعر کامل
حافظ
* طریق صدق بیاموز از آب صافی دل
* به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن
شعر کامل
حافظ
* گم شدن در گم شدن دین منست
* نیستی در هست آیین منست
شعر کامل
مولوی