وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 316

1. ما اجنبی ز قاعدهٔ کار عالمیم

2. بیهوده گرد کوچه و بازار عالمیم

3. دیوانه طینتیم زر و سنگ ما یکیست

4. اینیم اگر عزیز و گر خوار عالمیم

5. با مرکز و محیط نداریم هیچ کار

6. هست اینقدر که در خم پرگار عالمیم

7. ما مردمان خانه بدوشیم و خش نشین

8. نی زان گروه خانه نگهدار عالمیم

9. حک کردنی چو نقطهٔ سهویم بر ورق

10. ما خال عیب صفحه رخسار عالمیم

11. با سینه برهنه به شیران نهیم رو

12. انصاف نیست ورنه جگردار عالمیم

13. وحشی رسوم راحت و آزار با هم است

14. زین عادت بد است که آزار عالمیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
* حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
* هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
شعر کامل
حافظ
* تا خیال گریه کردم یار رفت
* این غزال از بوی خون رم می کند
شعر کامل
صائب تبریزی