وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 324

1. آمد آمد حسن در رخش غرور انگیختن

2. اینک اینک عشق می‌آید به شور انگیختن

3. هر کرا کحل محبت چشم جان روشن نساخت

4. روز حشرش همچنان خواهند کور انگیختن

5. پا به حرمت نه در این وادی که موسی حد نداشت

6. گرد نعلین از تجلیگاه طور انگیختن

7. رسم بزم ماست دود از دل بر آوردن نخست

8. سوختن چون عود و از مجمر بخور انگیختن

9. دست کردن در کمر با عشق کاری سهل نیست

10. فتنه‌ای نتوان ز بهر خود به زور انگیختن

11. عرصهٔ عشق و حریف ما چنین منصوبه باز

12. سخت بازی چیست بازیهای دور انگیختن

13. خیز و دامن برفشان وحشی که کار دهر نیست

14. جز غبار فتنه و گرد فتور انگیختن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هیچ از لب و چشم تو قناعت نتوان کرد
* یارب چه نهادند در این شکر و بادام
شعر کامل
فروغی بسطامی
* گلی که از عرق شرم دیده بان دارد
* خط امان ز شبیخون بلبلان دارد
شعر کامل
صائب تبریزی
* می توان کردن به نرمی راه در دلهای سخت
* رشته از همواری خود غوطه در گوهر زده است
شعر کامل
صائب تبریزی