وحشی بافقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 43

1. خوار می‌کن ، زار می‌کش، منتت بر جان ماست

2. خواری ظاهر گواه عزت پنهان ماست

3. چشم ظاهر بین بر آزار است وای ار بنگرد

4. این گلستانها که پنهان زیر خارستان ماست

5. ترک ما کردی و مهر و لطف بیعت با تو کرد

6. ناز و استغنا ولی هم عهد و هم پیمان ماست

7. بی رضای ماست سویت آمدن از ما مرنج

8. این نه جرم ما گناه پای نافرمان ماست

9. بر وجود ما طلسمی بسته حرمان درت

10. کانچه غیر از ماست دیوار و در زندان ماست

11. تلخ داروی است زهر چشم و ترک نوشخند

12. لیکن آن دردی که ما داریم این درمان ماست

13. عقل را با عشق و عاشق را به سامان دشمنیست

14. بی خرد وحشی که در اندیشهٔ سامان ماست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خویش من آنست که از عشق زاد
* خوشتر از این خویش و تباریم نیست
شعر کامل
مولوی
* چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد
* چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست
شعر کامل
حافظ
* به گوش تو گر نام من بگذرد
* دم و جان و خون و دلت بفسرد
شعر کامل
فردوسی