ظهیر فاریابی_دیوانقطعه ها (فهرست)

شمارهٔ 105

1. ایا شهی که گرفته ست زیر شهپر حفظ

2. همای دولتت از اوج ماه تا ماهی

3. برید صیت تو در قطع ساحت عالم

4. قبول می نکند و هم را به همراهی

5. رود زسهم تو سوی عدو خدنگ چنانک

6. ز جان خسته دلان ناله سحرگاهی

7. چو آدمی و پری جمله یک زبان شده اند

8. که در زمانه طغانشاه را سزد شاهی

9. من از جناب تو جای دگر روم به چه عذر؟

10. مباد کس که ازین حال یابد آگاهی

11. کیم قبول کند یا که بشنود سخنم

12. چو داد من ندهد دولت ظغانشاهی

13. وگر ضرورتم از شهر می بباید رفت

14. چنانک نه حشری باشم و نه درگاهی

15. بجز مثال مرا مرکبی دگر باید

16. که برنشینم و سهل است این اگر خواهی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
* یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
شعر کامل
حافظ
* شمع خندید به هر بزم، از آن معنی سوخت
* خنده، بیچاره ندانست که جائی دارد
شعر کامل
پروین اعتصامی
* شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
* ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی
شعر کامل
حافظ