اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1037

1. کاش آنزمان که سوخته میشد ستاره ام

2. میسوخت اول این جگر پاره پاره ام

3. گاهی که تیغ خشم کشی، در میانه ام

4. وانگه که بزم عیش کنی بر کناره ام

5. چندانکه بیش بنگرمت تشنه تر شوم

6. ز آب حیات سیر نسازد نظاره ام

7. تا کی خورم چو صورت سنگ از زمانه زخم

8. من سخت دل نه آدمیم سنگ باره ام

9. بهر خدا شفاعت یاران مکن قبول

10. زارم بکش که نیست جز این هیچ چاره ام

11. ایشمع حسن اینهمه گرمی چه حاجتست

12. من آن خخسم که منتظر یکشراره ام

13. جان گر قبول ورنه قبول اختیار ازوست

14. اهلی درین معامله من هیچکاره ام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر گل را خبر بودی همیشه سرخ و تر بودی
* ازیرا آفتی ناید حیات هوشیاری را
شعر کامل
مولوی
* به کام تا نرساند مرا لبش چون نای
* نصیحت همه عالم به گوش من بادست
شعر کامل
حافظ
* زهد با نیت پاک است، نه با جامهٔ پاک
* ای بس آلوده، که پاکیزه ردائی دارد
شعر کامل
پروین اعتصامی