اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 116

1. شمعی که گرم خشم تر از برق لامع است

2. گر عالمی به جور بسوزد چه مانع است

3. برگشته است ماه من از مهر من دگر

4. بازم مگر ستاره اقبال راجع است

5. با مرغ روح خویش خوشم زانکه چون هما

6. با مشتی استخوان که مرا هست قانع است

7. طالع شد آفتاب رخ یار همچو شمع

8. باید مرا هلاک شدن این چه طالع است

9. تنها نسوخت خرمن ما برق حسن تو

10. هر جا که هست لمعه روی تو لامع است

11. اهلی بقای خویش مجو در فراق یار

12. زانرو که در فراق بتان عمر ضایع است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زشمع انجمن آموز آیین وفاداری
* که تا دارد نفس بر تربت پروانه می سوزد
شعر کامل
صائب تبریزی
* قلم نشانهٔ عقل است و تیغ مایهٔ جور
* یکی چو حنظل تلخ و یکی چو شهد شهی
شعر کامل
ناصرخسرو
* جان میده وداد طمع و حرص مده
* غم میخور و نان منت آلوده مخور
شعر کامل
عبید زاکانی