اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1314

1. به نظاره جوانان که کسی نیافت سیری

2. من پیر بس حریصم چه بلاست حرص و پیری

3. چکنم که چون تو یوسف نتوان خرید وصلت

4. نه بنقد سربلندی نه بمایه فقیری

5. چو سر وفا نداری مفکن بدام خویشم

6. چه کنی شکار مرغی که ز خاک بر نگیری

7. نروی بدام زلفش بهوای خویش ایدل

8. که هزار بار خواهی که بمیری و نمیری

9. چمن جمال خوبان دو سه روز دلپذیرست

10. تو بهشت عاشقانی همه عمر دلپذیری

11. من از آهوی دو چشمت شده ام زبون ولیکن

12. بخدا که پیش شیران ننهم سر اسیری

13. ز جفای تیغ خشمت سر خود گرفت هر کس

14. گذر از تو من ندارم چکنم که ناگزیری

15. بسگان یار اهلی نتوان برابری کرد

16. بشناس قدر خود را مکن اینچنین دلیری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیابان بکردار جیحون ز خون
* یکی بی سر و دیگری سرنگون
شعر کامل
فردوسی
* سخن هر چه گویم همه گفته‌اند
* بر باغ دانش همه رفته‌اند
شعر کامل
فردوسی
* دور گردان را به احسان یاد کردن همت است
* ورنه هر نخلی به پای خود ثمر می افکند
شعر کامل
صائب تبریزی