اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 227

1. بازم از چشم آنسوار سرکش خونخوار رفت

2. شد عنان از دست و دست از کار و کار از چاره رفت

3. اندک اندک میشد از دل درد او بیرون به اشگ

4. چاک کردم سینه تا دردم ز دل یکپاره رفت

5. من تنها از پی دل میروم در راه عشق

6. هر که آمد در جهان دنبال دل همواره رفت

7. حق مگر صبر و دلی بازم دهد کز هجر او

8. آنچه بود از صبر و عقل و دین و دل یکباره رفت

9. چون توانم از خریداری یوسف دم زدن

10. من که نقد هستیم در کار یک نظاره رفت

11. تا تو در جان آمدی صبر و دل از تن رخت بست

12. آشنا شد با تو جان و از میان بیکاره رفت

13. عاقبت اهلی چو مجنون از غم آن نو غزال

14. در بیابان عدم با خاطر آواره رفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر سبزه که روید از گل او
* آن سبزه به رنگ زعفران است
شعر کامل
وحشی بافقی
* زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
* شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* گر ایوان ما سر به کیوان برست
* ازان بهرهٔ ما یکی چادرست
شعر کامل
فردوسی