لینک اشتراک گذاری
کپی شد
اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 356

1. گر بمسجد گذری با این رخ و آن چشم مست

2. کافرم گر صد مسلمان را نسازی بت پرست

3. عاقبت از هستی خد بگسلد ای آفتاب

4. هرکه همچون ذره دل بر رشته مهر تو بست

5. کردیم هندوی چشم آیینه دار روی غیر

6. روسیاهش کردی و آیینه اش دادی بدست

7. فتنه روز قیامت سرزند از خاک من

8. بر سر خاکم دمی چون سرو اگر خواهی نشست

9. با وجود سرو نازی آن چنین بالا بلند

10. بسته طوبی نباشد غیر همتهای پست

11. گر زدی سنگی بغیری بر دل دیوانه خورد

12. دیگران را سرشکست این سنگ و ما را دل شکست

13. زان دهان امید نبود هیچ صاحب هستیش

14. با وجود هستی اهلی درین امید هست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* شبم در ماتم هجران دو ابرو در خیال آمد
* به سینه هر کجا ناخن زدم شکل هلال آمد
شعر کامل
جامی
* کیست در این شهر که او مست نیست
* کیست در این دور کز این دست نیست
شعر کامل
مولوی
* ماجرای دل دیوانه بگفتم به طبیب
* که همه شب در چشمست به فکرت بازم
شعر کامل
سعدی