اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 418

1. آن آفتاب حسن سحر میل باده کرد

2. صبح سعادتم در دولت گشاده کرد

3. گفتم سگ توام نظر از من بخشم تافت

4. خشمی که صدهزار محبت زیاده کرد

5. گفت آدمی نیی سگ من چون شوی بین

6. این مردمی که آن صنم حورزاده کرد

7. در گلشن امید از آن غنچه لب دمید

8. بویی که خاور گل همه را مست باده کرد

9. گفتم که ساغری به کفم نه بناز گفت

10. بیهوده کی توان طلب نا نهاده کرد

11. سیلاب شوق آمد و نقش خیال فهم

12. شست از دل آنچنان که مرا لوح ساده کرد

13. اهلی که همتش بفلک سر نمی نهاد

14. سیلی عشق عاقبتش سر فتاده کرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به دشواری ز رنگ و بو گران جان دست بردارد
* که از سیمای ناخن دیرتر رنگ حنا ریزد
شعر کامل
صائب تبریزی
* بر سر هر شاخ گل مرغی خوش الحان و مرا
* مهر خاموشیست چون برگ شقایق بر زبان
شعر کامل
وحشی بافقی
* یادگار جگر سوخته مجنون است
* لاله ای چند که از دامن صحرا برخاست
شعر کامل
صائب تبریزی