اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 737

1. مشاطه تو جلوه ناز ای پسر بود

2. طاووس را چه حاجت مشاطه گر بود

3. با سایه همرهی نکنم شب بکوی تو

4. صاحب نظر ز سایه خود بر حذر بود

5. گر سیل خون ز دیده فشانیم دور نیست

6. ماراکه از تو آنهمه خون در جگر بود

7. ذوقی است کشته کشتن عاشق ز بهر تو

8. ور جان دهد بپای تو ذوقی دگر بود

9. از نخل آرزو رطبی گر نمیدهی

10. سنگی بزن که از تو مرا این ثمر بود

11. هرچند عاشقان گله از دلبران کنند

12. مارا شکایت از دل خود بیشتر بود

13. گر شمع راه مرغ سحر شد چراغ گل

14. ما را چراغ راه زآه سحر بود

15. اهلی چو بنده نگهی شد بیک نظر

16. او را بخر که قیمت او یک نظر بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در مسجد و میخانه خیالت اگر آید
* محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم
شعر کامل
حافظ
* به سایه خفته بدم دی که یارم آمد و گفت
* چه خفته ای که رسید آفتاب در سایه
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* به وفای تو درآمیخت چنان آب و گِلم
* که دمد بعد وفات از گل من بوی وفات
شعر کامل
جامی