اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 863

1. فریاد که یار میرود باز

2. جانم ز فراق میرود باز

3. هر کسکه نباخت سر بکویش

4. آنجا به چکار میرود باز

5. تنها نه رقیب شد به نخجیر

6. بی سگ بشکار میرود باز

7. سر پیش سگش نکرد کاری

8. کار از دل زار میرود باز

9. گل پیش بتان بخیره چشمی

10. میآید و خار میرود باز

11. جان رفت بباد و خاک تن ماند

12. آنهم بغبار میرود باز

13. اهلی ز درش به مرگ دشمن

14. ماتم زده وار میرود باز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
* به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
شعر کامل
سعدی
* تو آن درخت گلی کاعتدال قامت تو
* ببرد قیمت سرو بلندبالا را
شعر کامل
سعدی
* افتاده را دوباره فکندن کمال نیست
* آن را که خاک راه تو شد بر زمین مزن
شعر کامل
صائب تبریزی