اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 913

1. در غمت گر جان غم پرور نباشد گو مباش

2. چون تو باشی جان من جان گر نباشد گو مباش

3. سجده روی تو ای بت کفر و ایمان منست

4. سر نمیتابم ازین گر سر نباشد گو مباش

5. از عدم بهر تو جان در ملک هستی آمده

6. گر تو میگویی درین کشور نباشد گو مباش

7. یوسف جان باتو میباید که باشد همنفس

8. گر ترا ایخواجه سیم و زر نباشد گو مباش

9. گر دم آبی دهد ساقی شراب کوثر است

10. مست ساقی باش اگر کوثر نباشد گو مباش

11. کار ما لب تشنگان طوطی صفت شکرست و بس

12. لب بخون تر کن اگر شکر نباشد گو مباش

13. یار باید مهربان اهلی مرا چون آفتاب

14. یاری چرخ ستمگر گر نباشد گو مباش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نان جو بر سفره ما گر نباشد، گو مباش
* نعمتی همچون زبان گندمین داریم ما
شعر کامل
صائب تبریزی
* در هر کمین که آن ترک تیر از کمان گشاید
* دل را هدف توان ساخت جان را سپر توان کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* چون ترک من سپاه حبش بر ختن زند
* از مشک سوده سلسله بر نسترن زند
شعر کامل
خواجوی کرمانی