اهلی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 912

1. نمیخواهد که دست کس رسد بر طاق ابرویش

2. بود پیوسته آن ابرو بلند از تندی خویش

3. چنین در خاک و خون افتاده ام مگذرا ای همدم

4. که میترسم بخون من کشد تهمت سگ کویش

5. پی تسکین دل خواهم نشینم پهلویش لیکن

6. دلم افزون طپد هرگه رسد پهلو به پهلویش

7. همان بهتر که لب بندم زآه گرم پیش او

8. مبادا در عرق افتد زآه من گل رویش

9. سگ مشکین غزال خود من از بوی خوشم باری

10. که هرجا بگذرد خلقی برآسایند از بویش

11. مبین زنهار ای همدم چو اهلی سرو قد او

12. که حسرت بار می آرد هوای سرو دلجویش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رخ برافروز که فارغ کنی از برگ گلم
* قد برافراز که از سرو کنی آزادم
شعر کامل
حافظ
* نوبهاران که دمد شاخ گُلی از گِل من
* غنچه هایش بود آغشته به خونِ دل من
شعر کامل
جامی
* نشاط جوانی ز پیران مجوی
* که آب روان باز ناید به جوی
شعر کامل
سعدی