اهلی شیرازی_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیده شمارۀ 31 : ایضا در جام شاه گوید

1. ساقیا جام تو از آب حیاتش چه کم است

2. می حیات ابد و ساغر می جام جم است

3. اینچه جام است و می صاف که از پرتو اوست

4. عکس خورشید که در آینه صبحدم است

5. اینچه نقشست و رقم اینچه سوادست و بیاض

6. که سواد نظرم سوخته این رقم است

7. اینچه خط است که سرچشمه حرفیکه دروست

8. چشمه آب حیاتی ز صفای قلم است

9. دوستکامی به ازین نیست که می نوش کنی

10. کوری دیده دشمن که گرفتار غم است

11. یارب این جام فرحناک مبادا خالی

12. از کف شاه که سرچشمه فیض کرم است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر
* به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر
شعر کامل
سعدی
* عید آمد و عید آمد یاری که رمید آمد
* عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* نکهتِ عنبرِ سارا همه عالم بگرفت
* تاصبا شانه زد آن طرّۀ عنبرسا را
شعر کامل
جامی