امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1646

1. مه شبگرد من امشب چو مه می گشت و من با او

2. لبی و صد فسون در وی، خطی و صد فتن با او

3. قبا را بر زده دامن به خونریزی و از مژگان

4. چو قصابی کشیده تیغ و زلف چون رسن با او

5. ز بیم خلق ازو در می کشیدم پای خود، لیکن

6. مرا برداشته می بزد آب چشم من با او

7. فلک هرگز گذارد ماه را در گرد شب گشتن

8. اگر زان طره شبرنگ باشد یک شکن با او؟

9. مرا گویی که هر کس بیند از سودای آن روزی

10. که آن دیوانه می آید، جهانی مرد و زن با او

11. گریبانم به صد چاک است ازین حسرت که تا روزی

12. برهنه در برش گیرم که نبود پیرهن با او

13. نگارا، همچو جان در تن درا اندر بر خسرو

14. برون کن جان رسمی را که راضی نیست تن با او


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر گرفتار که در بند تو می‌نالد زار
* می‌برد حسرت صیدی که گرفتارتر است
شعر کامل
فروغی بسطامی
* از گلوی خود بریدن وقت حاجت همت است
* ورنه هر کس گاه سیری پیش سگ نان افکند
شعر کامل
صائب تبریزی
* ثمر در پای خود افشاندن از هر نخل می آید
* خوشانخلی که فیض خود به جای دور می بارد
شعر کامل
صائب تبریزی