امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 478

1. آن را که سر و کاری با چون تو نگار افتد

2. سر پیش تو دربا زد چون کار به کار افتد

3. سنگ است نه دل کو را با زلف تو افتد خویش

4. بس طرفه بود سنگی کو بر سر مار افتد

5. افتد چو تو برخیزی در پای تو صد عاشق

6. زین جمله چه برخیزد، با آنکه هزار افتد

7. جان خاک شود زین غم کز زلف تو وامانده

8. گل خشک شود برجا گر یاد بهار افتد

9. صد گریه کند مردم تا تو به کنار آیی

10. صد موج زند دریا تا در به کنار افتد

11. از ناوک مژگانت افغان نکنم هرگز

12. گه گه گذر بلبل هم بر سر خار افتد

13. القصه برآوردی گردی ز دل خسرو

14. هم دیده نمی خواهد کش با تو غبار افتد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو گرم کن نفس خویش را به آتش عشق
* رها کن آن دگران را به زیره و پلپل
شعر کامل
اوحدی
* به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
* تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست
شعر کامل
سعدی
* مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود
* چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد
شعر کامل
حافظ