امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 489

1. صد جان به یکی دانگ به بازار فروشند

2. خوبان به دل و جان ز چه رخسار فروشند؟

3. جان می کشدش سوی خود و دل به سوی خویش

4. بر دست گر این هر دو خریدار فروشند

5. با آنکه ستانیم به صد جان مکن آخر

6. نی اشکنه، ای دوست، به خروار فروشند

7. با غمزه بگو کز دگران پیشترش کش

8. یاران به محلی که بود یار فروشند

9. این دل چو ز سودای تو افتاد به بازار

10. آنجا طلب این جیفه که مردار فروشند

11. نایند به بازار بتان اهل سلامت

12. کانجا همه خوبان و دل افگار فروشند

13. باری سخن عاشقی از بهر چه گویند؟

14. آنان که چو خسرو همه گفتار فروشند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو من برخاست، از قدش قیامت شد پدید
* غیر آن قامت که من دیدم قیامت را که دید؟
شعر کامل
هلالی جغتایی
* اگر غفلت نهان در سنگ خارا می کند ما را
* جوانمردست درد عشق، پیدا می کند ما را
شعر کامل
صائب تبریزی
* بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
* بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
شعر کامل
حافظ