امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 527

1. آن را که غمی باشد و گفتن نتواند

2. شب تا به سحر نالد و خفتن نتواند

3. از ما بشنو قصه ما، ورنه چه حاصل؟

4. پیغام که باد آرد و گفتن نتواند

5. بی بوی وصالت نگشاید دل تنگم

6. بی باد صبا غنچه شگفتن نتواند

7. از اشک زدم آب همه کوی تو تا باد

8. خاشاک سر کوی تو رفتن نتواند

9. شوریده تواند که کند ترک سر خویش

10. ترک سر کوی تو گرفتن نتواند

11. اندر دل ما عکس رخ خوب تو پیداست

12. زآیینه کسی چهره نهفتن نتواند

13. جوینده چه سهل است که بر خود نکند سهل

14. فرهاد چو خسرو ره رفتن نتواند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
* آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
شعر کامل
حافظ
* ای آشنا که گریه کنان پند می دهی
* آب از برون مریز که آتش به جان گرفت
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* عاشق از بار لباس عاریت آسوده است
* بید مجنون را کلاه و جامه از موی خودست
شعر کامل
صائب تبریزی