امیرخسرو دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 742

1. دانم، ای دوست که در خانه شرابت باشد

2. یک صراحی به من آور که صوابت باشد

3. بو که بر دفع خمارم ز خم آری قدحی

4. چون نظر بر من مخمور خرابت باشد

5. با من سوخته خور باده صافی چو خوری

6. جگر سوختگان بوی کبابت باشد

7. خوی به دامن ز بناگوش سمن سای مگیر

8. تا به دامان قبا بوی گلابت باشد

9. دل ربودی ز ره شعبده و عیاری

10. شیوه چشم خوشت سد عتابت باشد

11. جور بر من مکن امروز که مظلوم توام

12. بکن اندیشه فردا که حسابت باشد

13. آنچه از جور تو بر خسرو بیچاره گذشت

14. نکنی فکر که فردا چه جوابت باشد؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شعر من شعرست و شعر دیگران هم شعر لیک
* ذوق نیشکر کجا یابد مذاق از بوریا
شعر کامل
سلمان ساوجی
* بی روی تو راحت ز دل زار گریزد
* چون خواب که از دیده بیمار گریزد
شعر کامل
رهی معیری
* با خیال یار در یک پیرهن خوابیده ام
* بر ندارد سر زبالین هر که بیدارم کند!
شعر کامل
صائب تبریزی