انوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 126

1. معشوق دل ببرد و همی قصد دین کند

2. با آشنا و دوست کسی این‌چنین کند

3. چون در رکاب عهد و وفا می‌رود دلم

4. بیهوده است جور و جفا چند زین کند

5. دل پوستین به گازر غم داد و طرفه آنک

6. روز و شبم هنوز همی پوستین کند

7. گوید که دامن از تو و عهد تو درکشم

8. تا عشق من سزای تو در آستین کند

9. از آسمان تا به زمین منت است اگر

10. با این و آن حدیث من اندر زمین کند

11. چیزی دگر همی نشناسم درین جز آنک

12. باری گمان خلق به یک ره یقین کند

13. بریخ نوشت نام وفا کانوری چرا

14. نامم ز بهر مرتبه نقش نگین کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا دهان و رخ ترا دیدند
* غنچه دل تنگ و ارغوان خجلست
شعر کامل
اوحدی
* دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
* تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
شعر کامل
حافظ
* هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظرست
* عشقبازی دگر و نفس پرستی دگرست
شعر کامل
سعدی