انوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 79

1. حلقهٔ زلف تو بر گوش همی جان ببرد

2. دل ببرد از من و بیمست که ایمان ببرد

3. در سر زلف تو جز حلقه و چین خاصیتی است

4. که همی جان و تن و دین و دلم آن ببرد

5. خود دل از زلف تو دشوار توان داشت نگاه

6. که همی زلف تو از راه دل آسان ببرد

7. از خم زلف تو سامان رهایی نبود

8. هیچ دل را که همی سخت به سامان ببرد

9. عشق زلف تو چو سلطان دلم شد گفتم

10. کین مرا زود که از خدمت سلطان ببرد

11. برد از خدمت سلطانم از آن می‌ترسم

12. که کنون خوش خوشم از طاعت یزدان ببرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* غافل مشو ز عمر که ساکن نمی شود
* سیل عنان گسسته اقامت پذیر نیست
شعر کامل
رهی معیری
* مجال خواب نمی‌باشدم ز دست خیال
* در سرای نشاید بر آشنایان بست
شعر کامل
سعدی
* الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
* پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
شعر کامل
حافظ