عراقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 211

1. رفت کار دل ز دست، اکنون تو دان

2. جان امید اندر تو بست، اکنون تو دان

3. دست و پایی می‌زدم، تا بود جان

4. شد، دریغا! دل ز دست، اکنون تو دان

5. شد دل بیچاره از دست وفات

6. زیر پای هجر پست، اکنون تو دان

7. رفت عمری کآمدی کاری ز من

8. چون که عمرم برنشست، اکنون تو دان

9. نیک نومیدم ز امید بهی

10. حالم از بد بدتر است، اکنون تو دان

11. از گل شادی ندیدم رنگ و بوی

12. خار غم در جان شکست، اکنون تو دان

13. چون عراقی را ندادی ره به خود

14. گمرهی شد خودپرست، اکنون تو دان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وادی پیموده را از سرگرفتن مشکل است
* چون زلیخا، عشق می ترسم جوان سازد مرا
شعر کامل
صائب تبریزی
* یک جهان شوخی به یک عالم حیا آمیختند
* کان دو رعنا نرگس از بستان حسن انگیختند
شعر کامل
محتشم کاشانی
* با وجود تو لب و چشم نظربازان را
* هوس شکر و اندیشهٔ بادام نماند
شعر کامل
فروغی بسطامی