عراقی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 63

1. خرم تن آن کس که دل ریش ندارد

2. و اندیشهٔ یار ستم‌اندیش ندارد

3. گویند رقیبان که ندارد سر تو یار

4. سلطان چه عجب گر سر درویش ندارد؟

5. او را چه خبر از من و از حال دل من

6. کو دیدهٔ پر خون و دل ریش ندارد

7. این طرفه که او من شد و من او وز من یار

8. بیگانه چنان شد که سر خویش ندارد

9. هان، ای دل خونخوار، سر محنت خود گیر

10. کان یار سر صحبت ما بیش ندارد

11. معشوق چو شمشیر جفا بر کشد، از خشم

12. عاشق چه کند گر سر خود پیش ندارد؟

13. بیچاره دل ریش عراقی که همیشه

14. از نوش لبان، بهره بجز نیش ندارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* لب عیسی صفتش مرده به دم زنده کند
* گر پرد با پر جان جانب کیوان رسدش
شعر کامل
مولوی
* گر به سرمنزل سلمی رسی ای باد صبا
* چشم دارم که سلامی برسانی ز منش
شعر کامل
حافظ
* غافلان را گوش بر آواز طبل رحلت است
* هر تپیدن قاصدی باشد دل آگاه را
شعر کامل
صائب تبریزی