عطار_اسرارنامهبخش نوزدهم (فهرست)

شمارهٔ 4-الحکایه و التمثیل

1. سؤالی کرد آن دیوانه شه را

2. که تو زر دوست داری یا گنه را

3. شهش گفتا کسی کز زر خبرداشت

4. شکی نبود که زر رادو ستر داشت

5. بشه گفتا چرا گر عقل داری

6. گناهت می‌بری زر می‌گذاری

7. گنه با خویشتن در گور بردی

8. همه زرها رها کردی و مردی

9. ترا چون جان ببایدکرد تسلیم

10. چه مقصود از جهانی پر زر و سیم

11. تو با دنیا نخواهی بود انباز

12. برو با لقمهٔ و خرقه می‌ساز

13. اگر بر خاک و گر بر بوریایی

14. چو با دنیا نیفتی پادشایی

15. چو تو بی محنتی نانی نیابی

16. چو تو بی رنج خلقانی نیابی

17. چرا خود را بسختی درفکندی

18. بدست تیره بختی درفکندی

19. ترا چون خرقه و نانی تمامست

20. فزون جستن ز بهر ننگ و نامست

21. چرا در بند خلقی باز مانده

22. جگر پر خون و دل پر آزمانده

23. شوی از یک جو زر دل بدونیم

24. که تا گویند او مردیست با سیم

25. برای نیم نان ای مرد غمناک

26. چه ریزی آب روی خویش برخاک

27. عزیزا کاه برگی بار منت

28. گران تر آمد از صد کوه محنت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
* مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
شعر کامل
سعدی
* اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
* من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
شعر کامل
حافظ
* همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف
* همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش
شعر کامل
حافظ