عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 328

1. زلف تو که فتنهٔ جهان بود

2. جانم بربود و جای آن بود

3. هر دل که زعشق تو خبر یافت

4. صد جانش به رایگان گران بود

5. مرده‌دل آن کسی که او را

6. در عشق تو زندگی به جان بود

7. گفتم دل خویش خون کنم من

8. کز دست دلم بسی زیان بود

9. ناگاه کشیده داشت دستم

10. چون پای غم تو در میان بود

11. گر من دادم امان دلم را

12. دل را ز غم تو کی امان بود

13. گفتم که دهان تو ببینم

14. خود از دهنت که را نشان بود

15. هرگز نرسید هیچ جایی

16. آن را که غم چنان دهان بود

17. گفتی که چگونه‌ای تو بی‌من

18. دانی تو که بی‌تو چون توان بود

19. ز آنروز که یک زمانت دیدم

20. صد ساله غمم به یک زمان بود

21. بر خاک درت نشسته عطار

22. تا بود ز عشق جان فشان بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ظالم بمرد و قاعدهٔ زشت از او بماند
* عادل برفت و نام نکو یادگار کرد
شعر کامل
سعدی
* ز فراق جان من گر ز دو دیده در فشاند
* تو گمان مبر که از وی دل پرگهر ندارم
شعر کامل
مولوی
* به خاک پای عزیزان که از محبت دوست
* دل از محبت دنیا و آخرت کندم
شعر کامل
سعدی