عطار_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 648

1. عشق را بی‌خویشتن باید شدن

2. نفس خود را راهزن باید شدن

3. بت بود در راه او هرچه آن نه اوست

4. در ره او بت‌شکن باید شدن

5. زلف جانان را شکن بیش از حد است

6. کافر یک یک شکن باید شدن

7. تو بدو نزدیک نزدیکی ولیک

8. دور دور از خویشتن باید شدن

9. در نگنجد ما و من در راه او

10. در رهش بی ما و من باید شدن

11. دوست چون هرگز نیاید در وطن

12. عاشقان را بی وطن باید شدن

13. در ره او بر امید وصل او

14. خاک راه تن به تن باید شدن

15. همچو لاله غرقه در خون جگر

16. زنده در زیر کفن باید شدن

17. در ره او چون دویی را راه نیست

18. با یکی در پیرهن باید شدن

19. پس چو عطار اندر آفاق جهان

20. پاکباز انجمن باید شدن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
* تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
شعر کامل
حافظ
* خموش هر که شد از قیل و قال وارسته است
* نمی زنند دری را که از برون بسته است
شعر کامل
صائب تبریزی
* طلسمی که ضحاک سازیده بود
* سرش به آسمان برفرازیده بود
شعر کامل
فردوسی