عطار_الهی نامهبخش دهم (فهرست)

شمارهٔ 12-(10) حکایت غزالی و ملحد

1. بغزّالی مگر گفتند جمعی

2. که ملحد خواهدت کشتن چو شمعی

3. بترسید و درون خانه بنشست

4. که تا خود روزگارش چون دهد دست

5. چو در خانه نشستن گشت بسیار

6. دلش بگرفت از خانه بیک بار

7. کسی نزدیک بوشهدی فرستاد

8. که ای در راه حق داننده اُستاد

9. ز بیم ملحدان در خانه ماندم

10. اگر عاقل بُدم دیوانه ماندم

11. چه فرمائی مرا تا آن کنم من

12. مگر این درد را درمان کنم من

13. ازان پیغام بوشهدی برآشفت

14. بدان پیغام آرنده چنین گفت

15. امام خواجه را گو ای زره دور

16. چو تو حق را نه هم رازی نه دستور

17. چو حق می‌کرد در اوّل پدیدت

18. نپرسید از تو چون می‌آفریدت

19. بمرگت هم نپرسد از تو هیچی

20. تو خوش می‌باش حالی چند پیچی

21. چو بی تو آوریدت در میانه

22. ترا بی تو برد هم بر کرانه

23. چو غزّالی شنید این شیوه پیغام

24. دلش خوش گشت و بیرون جست از دام

25. چو راهت نیست در ملک الهی

26. چنان نبود که تو خواهی، چه خواهی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
* یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد
شعر کامل
حافظ
* دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
* ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد
شعر کامل
حافظ
* به یک کرشمه که در کار آسمان کردی
* هنوز می پرد از شوق چشم کوکبها
شعر کامل
صائب تبریزی