بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 204

1. اینقدر نقشی‌که‌گل‌کرد از نهان و فاش ما

2. صرف‌رنگی‌داشت‌بیرون صدف‌نقاش ما

3. جمع دار از امتحان جیب عریانی دلت

4. دست‌ما خالی‌ترست ازکیسهٔ قلا‌ش ما

5. زبن سلیمانی که دارد دستگاه اعتبار

6. بر هوا یکسرنفس می‌گسترد فراش ما

7. گرد عبرت در مزار‌ یأس‌ می‌باشدکفن

8. چشم پوشیدن‌ مگر از ما برد نباش ما

9. محو دیداریم اما از ادب غافل نه‌ایم

10. شرم نو‌رست آنچه دارد دیدة خفاش ما

11. زندگی موضوع اضدادست صلح‌اینجاکجاست

12. با نفس باقیست تا قطع نفس پرخاش ما

13. ازجبین‌تا نقش پا بستیم آیین عرق

14. این چراغان‌کرد آخر غفلت عیاش ما

15. بیدل این‌دیگ خیال ازخام جوشیهاپرست

16. ششجهت آتش زنی تاپخته‌گردد آش ما


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به آب چشم بگویش که از زمان فراق
* شدست روز سیاه و شدست مو کافور
شعر کامل
مولوی
* مردم آزار محال است خجالت نکشد
* که نمک آب شود چون به جراحت گذرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* نمی گردید اگر ذوق گرفتاری عنانگیرم
* ز وحشت خون عالم در دل صیاد می کردم
شعر کامل
صائب تبریزی