بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 417

1. ما و من ‌گم ‌گشت هرگه خواب شد همبسترت

2. بیضهٔ عنقاست سر در زیر بالین پرت

3. اوج همت تا نفس باقی ست پستی می‌کشد

4. بگذری زین نردبانها تا رسی بر منظرت

5. ای حباب از صفر اوهام اینقدر بالیدهٔ

6. یک نفس دیگر بیفزا گر نیاید باورت

7. آتش این‌ کاروان در هیچ حال آسوده نیست

8. بعد مردن نیز پروازی‌ست در خاکسترت

9. کاش از این هستی صدای الرحیلی بشنوی

10. می‌کشد هر صبح چندین پنبه ازگوش کرت

11. ای می مینای عشرت از تکلف‌ پر منال

12. ربختی در خاک اگر لبریزکردی ساغرت

13. زین دبستان معنی جمعیتت روشن نشد

14. چون سحر از بس پریشان بود خط مسطرت

15. سر به زانو دوختن آنگه خیال محرمی

16. بی‌گمان این حلقه افکند‌ه ست بیرون درت

17. همچو شمعت قربت‌هستی‌بلاگردان بس‌است

18. رنگها داری‌ که می‌گردد همان ‌گرد سرت

19. تا به ‌کی بندی وبال خود به دوش دیگران

20. آب به آیینه از شرم‌کف روشنگرت

21. خواه بر گردون قدم زن خواه رو زیر زمین

22. جز همین وبرانه نتوان یافت جای دیگرت

23. بی‌ رگ گردن مدان در امتحان‌آباد عشق

24. تا نچربد رشته د‌ر سوزن به جسم لاغرت

25. از حلاوتگاه ‌کنج فقر اگر آگه شوی

26. بوریا خواهد نیستان شد به ذوق شکرت

27. آبرو افزود تا جستی‌ کنار از طور خلق

28. ننگ دربا درک‌ره بست اعتبارگوهرت

29. آمد و رقت نفس بیدل قیامت داشته‌ست

30. پشت و روی یک ورق کردند چندین دفترت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* طوبی و سدره گر به قیامت به من دهند
* یک‌جا فدای قامت رعنا کنم تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* سرت گر بساید به ابر سیاه
* سرانجام خاک است ازو جایگاه
شعر کامل
فردوسی
* بدین صفت که ز هر سو کشیده‌ای صف مژگان
* تو یک سوار توانی زدن به قلب سپاهی
شعر کامل
فروغی بسطامی