بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 470

1. خاموشی‌ام جنونکدهٔ شور محشر است

2. آغوش حیرت نفسم ناله‌پرور است

3. داغ محبتم در دل نیست جای من

4. آنجاکه حلقه می‌زنم از دل درونتر است

5. بی‌قدر نیستم همه‌گر باب آتشم

6. دود سپند من مژهٔ چشم مجمر است

7. آرام نیست قسمت داناکه‌بحر را

8. بالین حباب و وحشت امواج بستر است

9. از عاجزان بترس‌که آیینهٔ محیط

10. چون‌گل‌، به جنبش نفس باد ابتراست

11. پیوند دل به تار نفس دام زندگی‌ست

12. درپای سوزنت‌گرهٔ؟؟ته لنگر است

13. در بحر انتظارکه قعرش پدید نیست

14. اشکی‌که بر سر مژه‌ای سوخت‌گوهر است

15. جزوهم نیست نشئهٔ شور دماغ خلق

16. بدمستی سپهر هم ازگردش سر است

17. نقشی نبست حیرت ما از جمال یار

18. چشم امید، دیگر و آیینه، دیگر است

19. ما را ز فکرمعنی باریک چاره نیست

20. در صیدگاه ما همه نخجیر لاغر است

21. پیچیده‌ایم نامهٔ پرواز در بغل

22. رنگ شکستگان پر و بال کبوتر است

23. آیینه در مقابل ما داشتن چه سود

24. تمثال عجز نالهٔ زنجیر جوهر است

25. ضبط سرشک ما ادب انفعال اوست

26. گرحسن برعرق نزند چشم ما تراست

27. بیدل به فرق خاک‌نشینان دشت عجز

28. چون جاده نقش پایی اگر هست افسر است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم
* و گر تو زهر دهی به که دیگری تریاک
شعر کامل
حافظ
* نه چمن شکوفه‌ای رست چو روی دلستانت
* نه صبا صنوبری یافت چو قامت بلندت
شعر کامل
سعدی
* چون صدف در پرده های دل نهفتم اشک را
* گوهر خود را به هر بیدرد ننمودم چو شمع
شعر کامل
صائب تبریزی