بیدل دهلوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 632

1. نه دیر مانع و نی‌کعبه حایل افتادست

2. ره خیال تو در عالم دل افتادست

3. فسون عشق به جام نیاز، ناز چه ریخت

4. که حسن سرکش و آیینه غافل ‌افتادست

5. حساب سایه و خورشید تا ابد باقیست

6. ادب‌پرستی و دیدار مشکل افتادست

7. چه وانمایدم این هستی عدم تمثال

8. ندیدن آینه‌ای در مقابل افتادست

9. در آن مقام‌ که عدل ‌کرم به عرض آید

10. بریدنیست زبانی که سایل افتادست

11. ترددی ‌که در او مزد راحت است‌ کجاست

12. نفس در آتش پرواز بسمل افتادست

13. ز بس غبار که دارد طبیعت امکان

14. سفینه در دل دریا به ساحل افتادست

15. بلای‌ کج روی‌ات را کسی چه چاره‌ کند

16. که هرزه‌گردی‌ و رختت به منزل افتادست

17. چگونه حسن به صد رنگ جلوه نفروشد

18. که جای آینه در دست او دل افتادست

19. به آن بضاعت عجزم که گاه بسمل من

20. به جای خون عرق از تیغ قاتل افتادست

21. به‌ کلفت دل مأیوس من ‌که پردازد

22. هزار آینه زین رنگ درگل افتادست

23. کدام ناله‌، چه دل‌، بیدل آن قدر دانم

24. که حیرتی به خیالی مقابل افتادست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خورشید و گلت خوانم هم ترک ادب باشد
* چرخ مه و خورشیدی باغ گل و نسرینی
شعر کامل
سعدی
* سوسن چو زبان داشت فروشد به خموشی
* در سینهٔ او گوهر اسرار نهادند
شعر کامل
عطار
* لاله رخساره بخون شوید و سیراب شود
* سرو کوتاه کند دست و سرافراز آید
شعر کامل
خواجوی کرمانی