غزل شمارهٔ 131
1. آن کجا شد کز تو گه گه مرحبایی داشتم
2. در حریم کعبه ی کویت صفایی داشتم
3. دی گذشتی و نکردی التفاتی سوی من
4. خود نگفتی دردمند مبتلایی داشتم
5. دوش ز آب دیده و از آتش دل تا سحر
6. در میان آب و آتش ماجرایی داشتم
7. ناله ی شبگیر و آه سوزناکم نیم شب
8. این همه رنج و عنا آخر ز جایی داشتم
9. خوف گردابست و بیم موج و دریای عمیق
10. یار کشتیبان نگفتی کاشنایی داشتم
11. دست و پایی بایدم زد کابم از سر در گذشت
12. دست و پایی می زنم تا دست و پایی داشتم
13. ای طبیب دردمندان بر سر بالین من
14. یک قدم نه کز تو امید دوایی داشتم
15. معتکف در گوشه ی محراب ابروی تو دوش
16. تا سحر گه دست حاجت بر دعایی داشتم
17. بر گلستان جمالت دوش چون ابن حسام
18. همچو بلبل بر چمن برگ و نوایی داشتم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده