فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 491

1. عالم چو خاتمیست که این است عشق قص

2. از قصه‌است قصهٔ عشق احسن القصص

3. حق در کلام خویش بآیات مستبین

4. در شأن عشق و رتبه عالیش کرد نص

5. ارواح ما ز عالم قدسست و کان عشق

6. محبوس در بدن شده کالطیر فی القفص

7. روزی چو کرد حصه مقسم قرار داد

8. خون جگر وظیفهٔ عشاق زان حصص

9. بس دور شد که دور فتادیم ز اصل خویش

10. طول النوی بحر عنا هذه الغصص

11. عاشق فنای خویش طلب میکند مدام

12. اهل عزیمتست نمیجوید او رخص


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
* که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم
شعر کامل
سعدی
* آن که از چشم تو افکند مرا بی تقصیر
* چشم دارم به همین درد گرفتار شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* بس که زاهد به ریا سبحۀ صد دانه شمرد
* در همه شهر بدین شیوه شد انگشت نما
شعر کامل
جامی