فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 740

1. رای فرزانه چو باشد رخ خوبان دیدن

2. شادی هر دو جهان در غم اینان دیدن

3. توبه از زهد و ریا کردن و می نوشیدن

4. در خرابات مغان جلوهٔ ایمان دیدن

5. رقم عیش از آن صفحهٔ عارض خواندن

6. حال آشفته در آن زلف پریشان دیدن

7. کردم از پیر سؤالی ز جمال ازلی

8. میتوان گفت در آئینه خوبان دیدن

9. هرکجا حسن و جمالیست ز جانان عکسیست

10. جان در آن عکس تواند رخ جانان دیدن

11. نیست پنهان ز نظر صورت خوب تو مرا

12. هست یکسان چه بوصل و چه بهجران دیدن

13. چند زین گفتن بیهوده خمش کن ای فیض

14. هست موقوف خموشی رخ جانان دیدن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق یکرنگی تقاضا می کند وین روشن است
* ورنه شمع آتش چرا زد همچو خود پروانه را
شعر کامل
جامی
* عاشقی پیداست از زاری دل
* نیست بیماری چو بیماری دل
شعر کامل
مولوی
* عشقهایی کز پی رنگی بود
* عشق نبود عاقبت ننگی بود
شعر کامل
مولوی