فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 773

1. بیا ساقی بده آن آب گلگون

2. که دل تنگ آمد از اوضاع گردون

3. خرد را از سرای سر بدر کن

4. بر افکن پرده از اسرار مکنون

5. بگوش جان صلای عشق در ده

6. رسوم عاقلان را کن دگرگون

7. بکنج درد و غم تا کی نشینم

8. شکیبائی شد از اندازه بیرون

9. ببا تا آه آتشناک از دل

10. روان سازیم سوی چرخ گردون

11. فلک را سقف بشکافیم شاید

12. رویم از تنگنای دهر بیرون

13. دل و جانرا نثار دوست سازیم

14. که غیر دوست افسانه است و افسون

15. رقم کن بر دل و بر جانت ای فیض

16. برات سرخ روئی ز اشگ گلگون


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خوشم از گریه خود، گر چه همه خون دل است
* زانکه بوی تو ز هر قطره خون می آید
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* بغیر اشک که راه نگاه من بندد
* که دیده قافله ای چشم راهزن بندد؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* جذبه عاشق اثر در سنگ خارا می کند
* کوهکن معشوق خود از سنگ پیدا می کند
شعر کامل
صائب تبریزی